نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - ولی الله ویسه واریانی
روایتی خواهرانه از شهیدی که موذن بود؛
ما در روستا حياط بزرگي داشتيم كه گلهاي مختلف درآن حياط بود. وقتي مي خواست برود چند بار خداحافظي كرد. برمي گشت ما را نگاه مي كرد. مادرم روي پله نشسته بود كه به مادرم گفت: مادر اگر مرا نديدي حلالم كن. شايد من ديگر برنگردم. مادرم گفت: اين حرفها چيست؟ ان شاءالله اين آموزش تمام مي شود و سلامت برمي گردي.
کد خبر: ۴۳۷۲۳۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۱۳